مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
أعوذُ مِن کُـرُباتِ السَّواحَل الـمَنحـوس به چـشـمهای خــدائـیِّ شـاه اقـیـانـوس فـرار میکـنم از کـوخهـای خـاکآلود به ابـرهای طهـورای حضرت قـدّوس هراس وافـرم از شامهای تـیـره و تار روانه کرد مرا تا حریم شمس شموس وجوب شرعی و عقلی است این روانه شدن برای من نه فقط! که برای گبر و مجوس هرآنچه کرد که از زلف او جدا بشوم گرفت بـاد ز دسـتـم نتـیـجۀ معـکـوس ستاره در حـرمش میکـند گدائی نـور و ماه از غم دوریش میخـورَد افسوس نوشته اند: «عَلَیک الرّفیقُ ثمّ طریق» شروع و ختم ره عشق: یک سفر پابوس «غلام همّت آنم که زیر چرخ کـبود» از آسـتان رضا لحـظهای نشد مأیـوس خموش باش کنیسا! سکوت بانگ جرس! خموش باش کلیسا! سکوت کن ناقوس! سکوت، اسقف و پاپ و برهمن و خاخام! که میرسد دم نـقّـاره از منـارۀ طوس «رواق منظر چشم من آشیانۀ توست» بیـا و پا بگُـذار ای طبیب کـلّ نـفـوس بزرگ و کوچک و پیر و جوان و مرد و زن تو با تـمامی عـشّاق میشـوی مأنـوس اگر به «خاتِم مهر طبیبها» شهرهست کمی ز علم تو در سینه داشت جالینوس منارههای تو سرتر ز هر چه برج بلند رواقهای تو برتر ز قصر کیکاووس قسم به هر چه که زیباتر است از زیبا کـبـوتـران تو زیـبـاتـرنـد از طـاووس چـقدر تا سر زلف تو پر زده سیـمرغ چقدر سوخـته پیـش قـدوم تو قـقـنـوس شبـیـه خانۀ کـعـبه حـریم تو امن است گناهکارم و در مـرقـد تـوأم محـروس فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی! که دست رد زدنت هست بدترین کابوس علَی الصّباح قیامت به نعره خواهم گفت: که من اسیر تو بودم ز عهد دقـیانوس |